به عقیده گاردنر هوش توانش روانی- زیستی به منظور پردازش اطلاعات است که میتواند در یک محیط فرهنگی جهت حل مسأله یا خلق محصولاتی که در یک فرهنگ ارزشمند است فعال شود(گاردنر، 2011).وی عنوان میکند هر فرد دارای ویژگیهای زیر است: مجموعهای از مهارتهایی که فرد را قادر میکند تا وقتی در زندگی با مشکلات واقعی مواجه میشود آنها را حل کند، توانایی ایجاد محصول مؤثر یا ارائه یک فرضتی که در فرهنگی ارزشمند باشد و توانایی درک یا ایجاد ضرورت علمی جدید. به عقیده گاردنر انسان دارای چند هوش متمایز از هم است نه یک هوش خاص. هر پیشرفت چشمگیر فرد مستلزم ترکیبی از این هفت نوع هوش است. برخی فرهنگها برای بعضی از این مقولههای هوشی اهمیت و ارزش بیشتری قایل است(گاردنر، 2011).
*انواع هوش ازنظرهاواردگاردنر:
در واقع هوش ها انواع و اقسام دارند؛ باید هر کسی در وجود خودش به دنبال هوش خود بگردد و تحصیلات و شغلش را بر پایه آن قرار دهد. هوارد گاردنر روان شناسی بود که اولین بار این حرف را بر سر نظام آموزشی سنتی دنیا فریاد کشید.
هوش اول:
هوش زبان شناختی
این نوع هوش بر کلمات مبتنی است و به خبرنگاران،داستان سرایان،شعرا و وکلا مربوط می شود.
شیوه ای از اندیشیدن که برای ما (شاه لیر) اثر شکسپیر، اودیسه اثر هومر و افسانه های هزار و یک شب را به ارمغان آورد.افرادی که به ویژه در این بخش باهوش هستند می توانند با واژه های گفتاری مؤثر به بحث کردن،متقاعد ساختن،سرگرم کردن یا رهنمود دادن بپردازند.آنها اغلب عاشق تفریح کردن با اصوات زبانی به صورت ایهام، بازی با کلمات و به کارگیری کلماتی هستند که تلفظ آنها مشکل است.همچنین ،گاهی اوقات براساس توانایی ذخیره کردن اطلاعات در حافظه، تا حدودی کارشناس به شمار می روند.یا به عبارت دیگر، سرآمد دانش و سواد هستند. با ولع می خوانند، قلم شیوایی دارند و می توانند از اواسط متن چاپ شده، معنی آنرا به طرق دیگر دریابند.
هوش دوم:
هوش منطقی /ریاضی یا هوش اعداد و منطق
این هوش مربوط به دانشمندان ، حسابداران و برنامه نویسان کامپیوتر است. نیوتن این هوش را به هنگام اختراع دیفرانسیل و انتگرال متجلی ساخت. همین طور انیشتین،در ارائه نظریه نسبیت خود ، از این هوش بهره گرفت.ویژگی های فردی که به مسائل منطقی / ریاضی تمایل دارد، شامل توانایی استدلال ، استنتاج ، اندیشیدن درباره مفاهیم علت و معلول ، خلق فرضیه ، جست و جوی نظام های ادراکی یا الگوهای شمارگانی و بهره مندی از نگاهی عموماً معقول به زندگی است.
هوش سوم:
هوش فضایی
نوع سوم هوش است و شامل تفکر در قالب تصاویر و تجسم ها و توانایی درک، تغییر شکل،و خلق دوباره جنبه های متفاوت دنیای بصری / فضایی است. چنین هوشی ، عرصه فعالیت معمارها،عکاسان ، هنرمندان، خلبانان و مهندسان مکانیک است. کسی که اهرام مصر را طراحی کرد به میزان قابل توجهی از این هوش بهره مند بوده است. همچنین افرادی چون توماس ادیسون، پابلو پیکاسو و آنسل آدامز از این هوش بهره برده اند. افرادی که دارای هوش فضایی زیاد هستند، حساسیت دقیقی در مشاهده جزئیات دارند و می توانند عقاید خود را به صورت گرافیکی به وضوح ببینند ، نقاشی و یا طراحی کنند و خود را به آسانی با فضای سه بعدی تطبیق دهند.
هوش چهارم:
هوش موسیقایی:
چهارمین نوع هوش است ویژگی های مهم این هوش قابلیت درک،ارزیابی و ساختن ریتم ها و ملودی هاست . این هوش فردی هم مثل باخ ،بتهوون یا برامز و همچنین نوازنده ارکستر اندونزیایی اهل بالی یا یک خواننده حماسی یوگسلاویایی است. با این حال ، هوش موسیقایی در مغز هر کسی که شنوایی خوبی داشته باشد و بتواند آوازی موزون بخواند ،برای شنیدن موسیقی وقت صرف کند و با اندکی توجه بر گزیده های متفاوت موسیقیایی را بشنود، وجود دارد.
هوش پنجم :
هوش جسمی /حرکتی یا هوش ضمیر فیزیکی
و عبارت است از استعداد کنترل حرکات بدن و نیز در دست گرفتن ماهرانه اشیاء ورزشکاران ،هنرمندان ،مکانیک ها و جراحان به میزان قابل توجهی از این نوع هوش بهره مند هستند . بنابراین چارلی چاپلین نیز کسی بود که برای اجرای برنامه های مبتکرانه همیشگی خود از جمله ولگرد کوچولو از این هوش استفاده می کرد .افرادی که هوش جسمی / حرکتی دارند ،می توانند در کارهایی مثل خیاطی،قالیبافی یا مدل سازی تبحر پیدا کنند همچنین ممکن است از تفریحات فیزیکی همچون پیاده روی ،رقص ، دویدن، اردو زدن، شنا یا قایقرانی لذت ببرند . آنها افرادی عملگرا هستند که حس لامسه ی خوبی دارند و باید به طور مداوم بدن خود را حرکت دهند و در برابر مسایل واکنشهای اساسی نشان دهند بهترین راه برای یادگیری از طریق عملی و لمسی است
هوش ششم :
هوش برون فردی
این هوش ,توانایی درک سایر مردم و کار یا آنهاست , به ویژه مستلزم داشتن قابلیت درک دیگران و مسئو ل بودن در برابر حالات روحی «خلق و خوی ، نیات و تمایلات آنان است . یک مدیر اجتماعی طی سفری دریایی باید از این نوع هوش برخوردار باشد . مدیر یک موسسه بزرگ نیز همینطور . لذا کسی که از هوش بین فردی برخوردار است ,ممکن است فردی بسیار دلسوز و دارای حس مسئولیت اجتماعی مانند مهاتما گاندی ویا شخصی متقلب و مکاری مثل ماکیاولی باشد . در هر حال همگی افرادی هستند که می توانند به ذهن افراد دیگر راه یابند و دنیا را از چشم انداز فکری آنها بنگرند . چنین افرادی می توانند یکی از کارکنان شبکه ای ,مشاور و معلمانی شگفت انگیز باشند.
هوش هفتم:
,درون فردی یا هوش ضمیر درونی نام دارد .
فردی که چنین هوشی دارد, می تواند به راحتی احساسات خود را درک کند و آنها را از میان انواع بسیار متفاوت حالات عاطفی درونی تشخیص دهد و این خود شناسی را برای غنا بخشیدن و هدایت زندگی خویش به کا رگیرد . مشاوران , دانشمندان و افراد صاحب مشاغل آزاد , از این هوش بر خوردارند . آنها ممکن است افرادی بسیار درون نگر بوده و از ژرف اندیشی ,مشاهده یا سایر اشکال کاوش عمیق روح ,بهره گیرند. از سوی دیگر ,ممکن است بی نهایت مستقل ,بسیار هدفمند و فوق العاده خویشتن دار باشند . ولی به هر حال آنها ,به خودی خود در یک طبقه قرار می گیرند و ترجیح می دهند به تنهایی کار کنند تا با دیگران .
فراموش نکنید گرچه شما ممکن است خود را فقط با یک یا دو مورد از توصیف های فو ق کاملا هماهنگ بدانید, اما در واقع , از تمام هفت هوش بهره مند هستید از این گذشته ,تقریبا هر فرد عادی قادر است هر یک از این هفت نوع هوش را تا حد قابل قبول رشد دهد .این هفت نوع هوش ,در زندگی هر یک از ما به گونه ای منحصر به فر، تجلی می یابند. به ندرت قابلیت های افراد درزمینه این شش یا هفت نوع هوش ، به عالی ترین سطح می رسد. در اوایل قرن بیستم ، متفکر آلمانی به نام رادلف استیز ، احتمالا نمونه ای از این افراد بوده است . او یک فیلسوف ، نویسنده و دانشمند بود . همچنین روشی برای رقصیدن ،فرضیه ای در مورد رنگ، و روشی برای باغداری ابداع کرد و در عین حال ،یک مجسمه ساز،نظریه پرداز اجتماعی و همینطور یک معمار بود
هوش هشتم:
هوش طبیعت گرا
توانایی درک نمادهای طبیعی و احترام و علاقه و حساسیت نسبت به حفظ توازن طبیعت است. دارندگان این هوش، ارزش واقعی تمام جنبه های طبیعت را در نظر دارند. آنها به آینده ی جهان فکر میکنند و نگران تخریب طبیعت توسط بشر هستند. کودکانی که این نوع هوش را دارند علاقمند به نگهداری از حیوانات و گیاهان هستند و داستانهایی را که مربوط به حیوانات و رویدادهای طبیعت باشد، دوست دارند.
توانایی ارتباط برقرار کردن با محیط اطراف ، از طریق فعالیت های بیرونی و مسافرت کردن .
هوش نهم:
هوش هستی گرا ویا وجودگرایی
هوارد گاردنر در قراردادن این نوع هوش در زمره ی هوشهای دیگر تردید دارد اما از آن به عنوان "توجه به مسایل غایی انسان" نام می برد. این هوش بیانگر تمایل انسان به طرح و جستجوی پاسخ برای پرسشهای بنیادی درباره وجود و هستی است. هوش وجودگرایانه انسان را به سوی شناخت و درک جهان ماورای فیزیک می کشاند.
منبع :
http://masadeh.parsiblog.com