پیش دبستانی و دبستان غیردولتی مهروران شهرمریوان

<<ز گهواره تا گور دانش بجویی.>>به منظور نمایش بخشی از فعالیت ها و عملکرد سالانه ی مدرسه اعم از:آموزشی،پرورشی،مهارت های زندگی...

پیش دبستانی و دبستان غیردولتی مهروران شهرمریوان

<<ز گهواره تا گور دانش بجویی.>>به منظور نمایش بخشی از فعالیت ها و عملکرد سالانه ی مدرسه اعم از:آموزشی،پرورشی،مهارت های زندگی...

بررسی معایب و محاسن ارزشیابی های رایج در نظام تعلیم و تربیت کشور

چرا ارزشیابی توصیفی؟

از طرفی رویکرد یکسان موجود برای ارزشیابی تحصیلی از سال 1303 تاکنون، به صورت امتحان کتبی- شفاهی نمود پیدا کرده و در این رابطه ملاک ثابت (20-0) همواره پایدار بوده است. در اکثر کشورهای جهان نیز، توجه به ابعاد شخصیت فراگیر ذهن علمای تعلیم و تربیت را به استفاده از شیوه های نوین ارزشیابی سوق داده است و تجارب موفقی در این زمینه موجود می باشد.  

امروزه نیازمند سیستم هایی از سنجش و ارزیابی هستیم که به هر دانش آموز به دیده حرمت نگاه کند. موهبت های طبیعی و انسانی او را بسیار بیشتر ازآزمونهای سنتی نشان دهد.        

 پس آن نوع سنجش که بتواند تصویری واضح و سه بعدی از رشد مهارت ها، تواناییها و دانش و نگرش دانش آموز بدهد قابل دفاع می باشد. برخلاف ارزشیابی کمی که با داده های کمی و ریاضی و عدد و ارقام سر و کار دارد و از قضاوت برخوردار است. باید دانست که کیفیت این امر نسبی است و انعطاف پذیر می باشد و به طور کلی می توان گفت که کیفیت مقطعی نیست بلکه اندیشه ای مستمر است و براساس تلاش و فعالیت فرد انجام می گیرد. ارزشیابی توصیفی را می توان آموزش بدون نمره دانست و به جای تأکید بر ارزشیابی های پایانی باید بر ارزشیابی تکوینی (مستمر) تأکید داشت در واقع ارزشیابی توصیفی به توصیف ارزشیابی های گوناگون که به شیوه های متنوع از دانش آموز به عمل آورده ایم می پردازد.        ارزشیابی تحصیلی، فعالیتی است که معلم، در جریان تدریس خود انجام می دهد. این فعالیت، شامل جمع آوری اطلاعات و داوری درباره وضعیت یادگیری و پیشرفت دانش آموز است. جمع آوری این اطلاعات از طریق شیوه های مختلف صورت می پذیرد و نیازمند کسب مهارت و دانش کافی در این زمینه است. معلم باید با استفاده از نتایج حاصل از سنجش و ملاحظه اهداف و انتظارات آموزشی درباره وضعیت فرد، داوری کرده، ضعفها و قوتهای دانش آموز را مشخص کند و برای بهبود فعالیتهای یادگیری به او توصیه هایی را ارائه دهد . این طرح، الگویی کیفی است که تلاش می کند برخلاف الگوهای رایج ارزشیابی، به جای کمی نگری از طریق توجه به معیارهای برنامه درسی و آموزشی به عمق و کیفیت یادگیری دانش آموزان توجه کند و توصیفی از وضعیت آنها ارائه دهد و ارزشیابی را در خدمت آموزش و یادگیری قرار دهد.             

مهمترین ویژگیهای الگوی ارزشیابی توصیفی

    *توجه به تنوع و تغییر مقیاسسنجش    

   *توجه به یادگیری دانش آموز

   *توجه به تنوع و تغییر ابزارهای ارزشیابی   

  * توجه به انتظارات برنامه درسی  

  * توجه به اهمیت سازگاری اجتماعی در کنار پیشرفت تحصیلی 

  *توجه به اهمیت بهداشتی روانی در فرآیند یاددهی- یادگیری  

  *توجه به حیطه های مختلف یادگیری                    

 این طرح ( ارزشیابی توصیفی ) با مدنظر قرار دادن ویژگیهای فوق، همراه با ایجاد تغییرات بنیادی در نظام موجود ارزشیابی تحصیلی تهیه شد. این تغییرات عبارتنداز:    

الف- تغییر مقیاس فاصله ای (20-0) به مقیاس ترتیبی (در حد انتظار- نزدیک به انتظار- نیازمند به تلاش بیشتر

 ب- تغییر تأکید از ارزشیابی پایانی به ارزشیابی تکوینی                           

ج- تنوع بخشی به ابزارهای جمع آوری اطلاعات      

د- تغییر در ساختار کارنامه     

 ه- تغییر در مرجع تصمیم گیرند درباره ارتقاء دانش آموزان

  و- توجه همه جانبه به تمامی جنبه های رشد                                                 

در الگوی ارزشیابی توصیفی، علاوه بر رشد بعد عقلانی دانش آموز، به جنبه های دیگر رشد، از جمله بعد اجتماعی، عاطفی و جسمانی نیز توجه شده است. معلم در طول سال با مشاهده رفتار و عملکرد دانش آموز گزارشی را از وضعیت او در حیطه های ذکر شده به شکل توصیفی، ارائه می دهد. این گزارش باید دقیق و حساب شده باشد و به دور از اغراق، از الفاظ و کلمات مثبت استفاده شود.            

 دقت در رعایت نکات بهداشتی- کسب عادتهای مطلوب جسمانی- همکاری با دیگران- عمل به قوانین مدرسه- احترام گذاشتن به دیگران- شرکت در مباحث و گفتگوها و... از جمله انتظاراتی است که در الگوی ارزشیابی توصیفی در زمینه توجه به حیطه های گوناگون رشد شخصیتی دانش آموز، مطرح شده است. انتظاراتی که در نظام سنتی، کاملا نادیده انگاشته شده.                                

کاربرد ارزشیابی توصیفی :                                                                 

*بهبود یادگیری                                                                 

*ایجاد نگرش مطلوب نسبت به مدرسه                                              

*افزایش بهداشت روانی کلاس             

*اعتماد به نفس                                                               

*افزایش روحیه انتقادپذیری در کودکان                            

*افزایش مشارکت در یادگیری                                                   

 *رشد مهارت خود اصلاحی و خود تنظیمی                                                                                 

*رشد و توانایی نقد خود        

*بهبود عملکردها                                                      

*خارج شدن از برنامه های کلیشه ای و چارچوبی          

*آرامش در آموزش                  

 کدام ارزشیابی؟         

نتایج پژوهشهای آموزشی نشان می دهد که بیشتر فراگیران ( شاید بیش از نود درصد آنها) می توانند آنچه را به آنها آموخته می شود بخوبی فراگیرند ، به شرط این که روشهای آموزشی مناسبی به کار گرفته شود و وقت یادگیری کافی به آنها داده شود. از طرف دیگر ، تحولات اقتصادی و صنعتی در مملکت ما امروزه چنان است  که  نیروی انسانی ماهر موجود جواب گوی نیازها نیست و ما ، هر روز ، به مهارتهای  پیچیده تری نیازمندیم. دیگر به هیچ وجه  نمی توان قبول  کرد  که  تنها معدودی از افراد ماهر و با معلومات بتوانند به نیازهای جامعه پاسخ گویند. بنابر این ، وظیفه اصلی نظام آموزشی این است که افراد بیشتری را ، با توجه به علایق آنها ، برای کسب مهارتها و معلوماتی که جامعه امروز و فردا بدان احتیاج دارد ، به طرز مؤثری آموزش دهد.         

 گذشته از آن ، آموزش مداوم درطول زندگی برای حداکثر استفاده از نیروی انسانی و ارضای خواست های معنوی افراد ، روز بروز ضروری تر جلوه می کند. اگر کسب دانش در سنین نوجوانی ایجاد احساس ناتوانی و ناامیدی کند ، چگونه می توان افراد جامعه را در سنین بالاتر مشتاق آموزش مداوم کرد ؟ برای ایجاد شور و اشتیاق  در  افراد جامعه نسبت به آموزش مداوم ، آموزش باید موفقیت به بار آورد و خرسند کننده باشد. آیا اصطلاح " منحنی طبیعی " برایتان آشناست ؟ اصلاً این اصطلاح  به گوشتان خورده است ؟ چه این اصطلاح را شنیده و چه نشنیده باشید ، می توانیم  با  اطمینان بگوییم که این منحنی در  دوران تحصیلیتان  اثر  مهمی روی شما گذاشته است .  

 منحنی طبیعی یا " منحنی توزیع بهنجار" بر این اساس بنا شده است که هر ویژگی مربوط به انسان ( و به طور کلی طبیعت ) مانند  قد ، وزن ، هوش و  غیره ، توزیعی بهنجار دارد. مثلاً اگر در جامعه ای عده ای را به طور تصادفی انتخاب کنیم و پس ازاندازه گیری قد آنها و مشخص کردن کوتاهترین و بلند ترین آنها ، منحنی قد آنها را رسم کنیم ، منحنی حاصل شکلی خواهد بود تقریباً شبیه نمودار پایین صفحه ، که آن را " منحنی بهنجار یا زنگوله ای " می نامند .چنان که  این منحنی نشان می دهد ، اکثر  افراد ( تقریباً نود  درصد) در وسط و عده کمی  در  طرفین ( در هر طرف 5%) قرار می گیرند. عده ای همین منحنی  را درباره چگونگی توزیع هوش میان افراد نیز صادق می دانند و سعی می کنند که در نمره دادن نیز همین نسبت را مراعات کنند و در ارتباط با منحنی هوش فرض را بر این می گیرند که 5% دیگر باید نمره عالی و بقیه نمره ای بین این دو حد بگیرند. در آموزش سنتی ، این منحنی آن قدر در ارزشیابی به کار رفته است که یکی از  اصول ارزشیابی شده  و معلمان به آن اعتماد فراوان  پیدا  کرده اند. آزمونها چنان طرح می شوند که ، به جای سنجش منصفانه  میزان  فراگیری  ، تفاوتها بسیار جزئی فراگیری شاگردان سنجیده می شود . اگر در کلاس بیش  از  ده  درصد  فراگیران نمره الف بگیرند ، باعث تعجب می شود و معلم همیشه آماده است که همین درصد را نیز تقلیل دهد و به سطح 5% برساند. قبولی و ردّی معمولاً بر اساس مرتبه فراگیران در کلاس تعیین می شود و نه بر اساس کامیابی یا نا کامی در فراگیری مطالب  لازم . عادت بر  این  است که  فراگیران ، بر حسب نمره ، به چند گروه تقسیم شوند  و بسا اتفاق می افتد که  در یک سال بر حسب نمره ، به چند  گروه  تقسیم شوند و بسا اتفاق می افتد که در یک سال نمره  ردی  به میزانی از فراگیری داده  می شود که به معادل آن ، در سالی دیگر، نمره  قبولی  تعلق م ی گیرد. باید گفت که در واقع منحنی بهنجار چیز مقدسی  نیست ، بلکه تنها  توزیع نتایجی را که مناسب یک فعالیت دیمی و تصادفی است نشان می دهد. اما آموزش و پرورش انسانها یک فعالیت دیمی و تصادفی نیست ، بلکه فعالیتی است با هدفهای  واضح. اگر قرار است که در آموزش  موفق باشیم ، توزیع  نمره ها ، که نمایانگر موفقیت فراگیران است ، باید از توضیع بهنجار متفاوت باشد و هر چه به آن نزدیکتر باشد موفقیت در آموزش به همان اندازه کمتر است.

وقتی که شاگردی  در  موضوعی تبحر یابد و معلم و دیگران این تبحر را  به  طرق مختلف ( مثلا نمره دادن ) تایید کنند، در  نتیجه  شاگرد  به  ادامه فراگیری در آن زمینه برانگیخته می شود، علاقه بیشتری به موضوع پیدا می کند و می کوشد تا دانش خود را عمیقتر سازد. به عبارت دیگر، کامیابی در رشته ای معمولا دنبال کردن آن رشته را  تضمین می کند و  بعکس نا کامی در رشته ای معمولا مانع ادامه فراگیری  در آن رشته می شود. گذشته از آن، کامیابی  در رشته ای ناکامی در روحیه فراگیر و در تصویری که او از خودش دارد تاثیر عاطفی عمیقی می گذارد. همه می کوشند تا دلیل یا دلایلی برای ارزشمند بودن خود پیدا کنند. برای اینکه فراگیر خود را دست کم نگیرد، باید فرصتهای متعددی برای شکوفایی استعدادش فراهم شود. برای این کار، نخست باید زمان لازم برای رسیدن به سطح تبحر معینی به او داده شود و سپس استعداد او در فراگیری تایید گردد. در غیر این صورت، شکستهای پی در پی به او تلقین می کنند که استعداد یادگیری ندارد و طبیعی است که او به توانایی خود در فرا گیری شک می کند، و می کوشد تا استعدادهای خود را، در خارج از محیط آموزشی، نشان دهد. احساسی که فراگیر نسبت به خود دارد می تواند همه کارهای او را، در  محیط مدرسه و خارج از آن، تحت تاثیر قرار دهد و الگوی رفتار او  را  در طول زندگی تا حدی مشخص کند. باید  هر فراگیر را فردی ویژه تلقی کنیم که ارزش جلب علاقه و مساعی ما را دارد. باید بدانیم که هر فراگیر توانایی فراگیری دارد ؛ باید موقعیتهای متعددی برای احراز موفقیت وی فراهم کنیم. یعنی موقعیتهایی به وجود آوریم که در آن فرد احساس پیشرفت و غرور کند.        

 به  این  ترتیب  بسیار  ضروری به نظر  می رسد که تفاوتهای فردی را  در آموزش  فراهم  نکنیم و  به  هر  فرد  متناسب  با خصوصیاتش آموزش بدهیم . اگر  از  تمام فراگیران در سنی معین ، یا  در کلاسی معین ، انتظار داشته باشیم که موضوعی را  از طریقی یکسان ، با سرعتی یکسان و در سطحی یکسان بیاموزند ، مثل این است که از همه آنها انتظار داشته باشیم که اندازه لباسهایشان یکسان باشد. در زمانهای گذشته غالباً مسئولیت معلم بیشتر  این  بود که اطلاعات معینی را  از  طریق  بازگو کردن به فراگیر انتقال دهد. وظیفه شاگرد نیز  این  بود که به  این  مطالب گوش بدهد و آنها را به خاطر بسپارد  و  اگر در آموختن موضوع درسی دچار شکست می شد، بدون در نظر داشتن علت آن می گفتند که " او تنبل یا کودن است " ، " عادت به مطالعه صحیح ندارد " ، " به درس علاقه مند نیست " یا مشکلات دیگر دارد. مسئولیت معلم پیشرو وقتی به پایان می رسد که فراگیری صورت گرفته باشد.                                                                                

نقش جدید معلم به صورتی پیچیده در می آید که ترکیبی است از تشخیص نیازهای فراگیران ، تخصص در مواد آموزشی و مهارت در راهنمایی برای فراگیری . او باید آمادگی  فراگیر را  برای فراگرفتن هر موضوع بسنجد و تصوری را  که  هر  شاگرد به عنوان  فراگیرنده  از  خود  دارد  بشناسد. با این اطلاعات ، معلم می تواند برنامه ای مناسب برای آموزش هر فراگیر طرح کند و هدفهایی را که برای فراگیران معین می کند ، تغییر دهد ، یا برای رسیدن به یک هدف طرح مختلفی پیشنهاد کند و پیشرفت فراگیران را از راههای متفاوتی مورد ارزشیابی قرار دهد.